مصر در دوره گذار کنونی، پس از سقوط حسنی مبارک برای عبور از مناسبات دیکتاتوری و فساد سیاسی و حکومتی بهسوی مردمسالاری و مشارکت نهادهای قانونی برآمده از رأی و اراده مردم در حاکمیت، کاری سخت را در پیش دارد. در این میان علاوهبر چالشهای داخلی پیش روی نظام مردمسالاری در مصر، تنظیم مناسبات با بازیگران منطقهای و نگاه این کشورها به مصر پس از مبارک خود جای بررسی فراوان دارد.
1– آمریکا و سیاست روزمرگی
آمریکا اگرچه درباره لزوم تغییر در نظامهای مستبد خاورمیانه و به خصوص مصر از سالها پیش توسط مؤسسات تحقیقاتی خود هشدار داده بود، اما به اعتراف مقامهای رسمی این کشور، آنها بهدلیل سرعت حوادث در بیداری اسلامی غافلگیر شدند و بهسوی روزمرگی در سیاستهای خود در زمینه کنترل بحرانها روی آوردند.
آمریکا با تکیه بر تجربیات بیش از نیم قرن خود در تعامل استکباری با منطقه، مصر را کشوری کلیدی برای اجرای نقشههای بلندمدت خود میبیند. اولین اولویت مصر برای آمریکا حفاظت از امنیت اسراییل است. از نگاه آمریکا در مصر باید حکومتی قدرت را به دست بگیرد که برای اسراییل مزاحمتی ایجاد نکند و به قرارداد کمپ دیوید پایبند بماند.
همچنین مصر از نگاه غرب خاکریز استراتژیک جهان عرب و جهان اسلام است چراکه نگاه مردم منطقه به مصر و تحولات آن دوخته شده و مصر هنوز میتواند الگویی برای منطقه باشد.
آمریکا با توجه به بحران در سیاست خارجی و اختلاف دیدگاههای داخلی، یک سیاست واحد در قبال تحولات مصر نداشته و مسائل را عمدتا بهصورت روزمره مدیریت کرده است. البته آمریکا از برخی ابزارهای ساختاری در مصر برخوردار است که به تأمین اهداف و منافع آن كشور کمک میکند كه در اين راستا روابط تنگاتنگ فردی رهبران ارتش مصر با پنتاگون و نوع تعاملات آنها بسیار مهم است.
واقعیت دیگر آن است که مصر کشوری مثل ایران یا سوریه نیست که بتواند مستقل از غرب به حیات خود ادامه دهد. بنابراین رهبران حاکم از هر گروهی تا حدی ناگزیرند با آمریکا تعامل داشته باشند. اما با وجود این تحولات، آمریکا دیگر نمیتواند سیاست خارجی سابق خود را در منطقه ادامه دهد و عمدتا بهجای دستیابی به اهداف، باید به کنترل تحولات بپردازد.
2- اسراییل؛ نگران و ناکام
اسراییل در حال حاضر در گروه بازیگران بازنده در مصر، رتبه اول را دارد. اسراییل حاصل سالها جنگافروزی و خونریزی در منطقه را برای ایجاد امنیت در جبهه غربی خود در خطر میبیند و اعتمادی به اسلامگرایان که اقبال عمومی مردم مصر را در اختیار دارند، ندارد.
جناح نومحافظهکار اسراییل به رهبری نتانیاهو نسبت به دیدگاههای دمکراسیگرایانه آمریکا در منطقه انتقادات شدیدی دارند و معتقدند كه از دمکراسی در منطقه تنها گروههایی مانند حماس، اخوانالمسلمین و جمهوری اسلامی ایران برای پر کردن خلأ قدرت استفاده میکنند. جناح نتانیاهو معتقد است كه در این شرایط، کشوری با اسراییل صلح نمیکند.
3– عربستان در پی بازتولید نظام مبارک
عربستان سعودی به عنوان رهبر اردوگاه محافظهکاران مرتجع عربی که دچار بحران مزمن مشروعیت در داخل حاکمیت خود است، تحولات بیداری اسلامی در منطقه را در جهت تضعیف اقتدار خود میبیند و حتی نشانههای گسترش و انتقال این تحولات را در پشت دروازههای قصرهای سلطنتی احساس میکند. مصر در زمان مبارک از مهمترین متحدان عربستان در منطقه و جهان عرب بهشمار میرفت. مصر پس از آن متحد عربستان شد که این کشور پس از مرگ جمال عبدالناصر بهتدریج از دیدگاههای افراطی و ناسیونالیستی دور شد و از متحدان شرقی و کمونیست خود فاصله گرفت.
مصر پس از صلح کمپ دیوید رسما وارد اردوگاه آمریکا و غرب در خاورمیانه شد. اینرویکرد جدید مصر پس از ترور سادات و روی کار آمدن مبارک شدت گرفت و مبارک، مصر را تبدیل به متحدی کلیدی برای آمریکا کرد که نوعی همگرایی با کشورهای محافظهکار منطقه و بهخصوص عربستان سعودی بود.
عربستان با در اختیار داشتن بالاترین ذخایر نفتی جهان و بیشترین میزان صادرات روزانه نفت، میتوانست یکی از ستونهای اصلی حفظ و توسعه نفوذ غرب در منطقه باشد و از متحدان آمریکا در خاورمیانه مثل مصرِ مبارک در مواقع حساس حمایت مالی کند و از این طریق به استمرار حاکمیت خاندان سلطنتی آل سعود کمک کند.
در این وضعیت نظام مبارک همسو با منافع آل سعود است و ریاض در صدد است از راههاي گوناگون به خصوص حمایتهای مالی در دولت و نظام جدید مصر رسوخ کند. مصر از نگاه عربستان همچنان همان نظام مبارک است که باید به آن کمک کرد تا بتواند خودش را بازتولید کند.
از طرف دیگر عربستان با اخوانالمسلمین که صحنه سیاسی مصر ار پس از سقوط مبارک در دست دارند، اختلافات ایدئولوژیک و استراتژیک دارد. رویکردهای عربستان در مورد مسائل حکومتی و مناسبات منطقهای براساس عناصر چهارگانه تشکیلدهنده حاکمیت در عربستان یعنی وهابیت، اتحاد قبایل قدرتمند، همگرایی با آمریکا و دلارهای نفتی است؛ در حالیکه اخوانالمسلمین در صدد تغییر مناسبات موجود در مصر زمان مبارک و حکومت بر اساس شریعت اسلامی هستند و نظر مساعدی هم درباره دخالتهای آمریکا در کشورشان ندارند. به این ترتیب عربستان اگرچه میتواند روی زمینههای همکاری و رابطه متقابل با اخوان کار کند اما از اين پس نمیتواند به مصر همانند زمان مبارک به دیده یک متحد استراتژیک بنگرد.
در موضوع مقاومت و اسراییل هم عربستان با هر دولتی که در مصر بخواهد در خط مقاومت حرکت کند یا صلح با اسراییل را در معرض خطر قرار دهد، مخالف است و هدف عربستان، ضربه زدن به محور مقاومت و حفظ محور سازش در منطقه است.
4– ایران؛ ظرفیتهای فراوان همگرایی
مبارک یکی از محوریترین بازیگران اردوگاه مخالف و معاند سیاستهای جمهوری اسلامی ایران و کشورها و گروههای محور مقاومت در منطقه بود و در این راه از حداکثر ظرفیتهای داخلی و منطقهای مصر در مقاطع گوناگون استفاده کرد. از طرف دیگر طی سه دهه حاکمیت جمهوری اسلامی ايران، اخوانالمسلمین جز در برخی موارد حاشیه ای، همیشه با ایران و سیاستهای منطقهای آن نوعی همگرایی داشتهاند. بنابراین مصر پس از مبارک و حاکمیت اسلامگرایان در مصر، بهصورت بالقوه میباید به تقویت جایگاه ایران در منطقه و بهبود روابط ایران و مصر منجر شود؛ دوكشوري که بهدلیل مشترکات تاریخی و فرهنگی فراوان، دو کشور مهم و تأثیرگذار منطقه محسوب ميشوند. اما اخوان هنوز در حال بازیابی خود در صحنه سیاسی مصر هستند و هنوز موانع بسیاری بر سر راه آنان قرار دارد که میراث بازمانده از سالها دیکتاتوری و فساد سیاسی، فقر عمومی و ضعف ساختارهای سیاسی و اقتصادی از آن جمله است و در نتیجه نیاز به زمان است تا راهکارهای سیاست خارجی دولت جدید مصر، ظرفیتهای موجود را عملیاتی سازد.
اخوانالمسلمین در مصر جدید
اخوان یکی از گستردهترین و در عینحال مشهورترین گروههای سیاسی - مذهبی در جهان اسلام است. شهرت اخوان مربوط به یک کشور یا یک حزب نیست بلکه اخوانالمسلمین یک ایدئولوژی است که تقريبا کشور عربی وجود ندارد که شاخهای از اخوان در آن فعالیت نداشته باشد؛ اگرچه گروههای زیر مجموعه اخوان که تحت هدایت مرشد عام فعالیت دارند، در برخي مواضع و تصمیمگیریها بر اساس مقتضیات کشور و گروه خود عمل میکنند که این هم از امتیازات این گروه به حساب میاید.
اکنون اخوان مصر با ائتلاف سایر گروههای اسلامگرا پس از نزديك به هشت دهه مبارزه و تحمل تعقیب و زندان و فعالیت سیاسی، بهتدریج قدرت را در مهمترین کشور عربی خاورمیانه در دست میگیرد و این آزمونی مهم و سخت برای اخوان و اسلامگرایان است.
حساسیت این آزمون آنجاست که در طول همه این سالها، اخوان در نقش یک گروه اصلاحطلب و معارض و منتقد رژیمهای دیکتاتور در مصر و سایر کشورهای منطقه فعالیت میکرد و امروز اخوان خود در رأس یک حاکمیت قرار میگیرد و باید به همه مطالباتی که به نیابت از مردم مصر مطرح میکرد، پاسخگو باشد. در واقع امروز اخوان از نقش اپوزیسیون سابق به یک دولت در رأس قدرت تغییر مکان داده است.
مصر با 82 میلیون نفر جمعیت، پرجمعیتترین کشور عرب است؛ با اکثریتی زیر خط فقر و اقتصادی ورشکسته، فقدان منابع کافی انرژی و ذخایر معدنی، ضعف ساختارهای اقتصادی و زیربنایی و نهادهای دولتی برجای مانده از زمان مبارک که تا گلو در ناکارآمدی و فساد اداری فرو رفتهاند. برخی از منابع درآمدی این کشور مانند گردشگری هم در آشوبهای يك و نيم سال اخیر از دست رفتهاند و آمریکا نیز کمکهای سالانه خود را که به رژیم مبارک در قبال صلح با اسراییل میداد، محدود یا گاهی قطع کرده است. محمد مرسی بهعنوان اولین رییسجمهوری منتخب مردم مصر که از طریق یک فرایند دمکراتیک به قدرت رسیده است، در اداره این کشور بحرانزده با شرایط سختی روبهروست. همین شرایط دشوار گزینههای دولت جدید مصر در ایجاد روابط با همسایگان و بازیگران منطقهای را بهشدت تحت الشعاع قرار خواهد داد و گزینههای اسلامگرایان را با محدودیت مواجه خواهد کرد.
سعودیها که همچنان بر طبل حفظ مناسبات سابق میکوبند، و در صدد احیای سازوکارهای نظام مبارک هستند، در یک سال گذشته با کمک دو میلیارد و یکصد میلیون دلاری به نظامیان در مصر، جایگاه خود را در رأس فهرست کمکدهندگان به دولت انتقالی تثبیت کردهاند و این نشان از عزم سعودیها در حفظ نفوذ خود در مصر دارد. همچنین بیش از پانصد هزار کارگر مصری در عربستان و سایر کشورهای حاشیه خلیجفارس مشغول کارند تا کمی از آلام اقتصاد نحیف مصر بکاهند و هزینه خانواده را تأمین کنند که این برای هیچ دولتی در شرایط کنونی مصر قابل چشمپوشی نیست.
اگرچه اخوان ایدئولوژی وهابی و سیاستورزیهای محافظهکارانه و دخالتجویانه پادشاهی عربستان و شیخنشینهای خلیجفارس را نمی پسندند، اما واقعیتهای موجود جامعه مصر برای آنها گزینههای زیادی باقي نميگذارند.
از طرف دیگر مسأله اسراییل و صلح کمپ دیوید که یکی از نقاط حساسیت برانگیز صحنه سیاسی مصر است و چه بسا از مطالبات اصلی مردم مصر در انقلاب آوریل بوده است، و آنها خشمگینانه اسراییل را دشمن اول خود میدانند که غرور تاریخی مصر و اعراب را لکهدار کرده است، میتواند دولت اسلامگرای مصر را در یک فرایند پارادوکسیکال قرار دهد. اگرچه اخوان در موضعگیریهای رسمی خود همه پیمانهای بینالمللی مصر در گذشته را محترم میشمارند، اما موضوع اسراییل فقط بحث یک کشور و یک پیمان نیست بلکه موضوعی مربوط به کل جهان اسلام است که میتواند سایر عرصههای سیاسی و امنیتی و اجتماعی را در مصر تحت الشعاع خود قرار دهد. علاوهبر موضوعات گفته شده، اسلامگرایان در مصر باید در مواجهه با چالشهای دیگر مثل بحران سوریه و روابط با ایران، دخالتهای آشکار و پنهان آمریکا در مصر و چگونگی ساماندهی رفتار خود با سایر گروههای اخوانی در منطقه، برنامههای مبتکرانه و بر اساس واقعیات موجود داشته باشند. غلبه بر این چالشها نیازمند تعامل، ابتکار عمل، نقدپذیری و انعطاف در تاکتیکها است تا به حاکمیتی تبدیل نشوند که خود روزگاری با آن در تعارض بودند.
نظرات شما عزیزان: