1- مقدمه:
برای بررسی مناسبتر تأثیرات و پیامدهای جنگ اخیر در سطوح داخلی و منطقهای لازم است تعریفی از اسراتژی امنیت ملی داشته باشیم. در تعریف استراتژی امنیت ملی، دو اصطلاح مورد توجه قرار میگیرد. 1- راهبرد امنیت ملی، که در معنای عام آن به کارگیری ابزارها و کلیه عناصر قدرت ملی برای رفع تهدیدهای خارجی و داخلی است. و 2- استراتژی نظامی که به معنی چگونگی توزیع و اعمال نیروی نظامی و زور میباشد. در معنی کلاسیک امنیت ملی (در قرن 19) بعد نظامی بسیار برجسته بود، اما امروزه امنیت ملی ابعاد گستردهتری را شامل میشود. علیرغم این تغییرات در حوزههای مختلف مربوط به امنیت ملی، در اسرائیل به دلائل متعدد بین راهبرد امنیت ملی و راهبرد نظامی تمایز چندانی وجود ندارد. که در این میان ماهیت روند دولتسازی در اسرائیل را میتوان مهمترین عامل به شمار آورد. در اسرائیل دولت پادگانی حاکم است و ارتش مهمترین رکن و بنیاد دولت – ملت میباشد. تحولاتی که از بدو تشکیل اسرائیل به وقوع پیوسته است و نیز جنگهای ادواری اعراب با اسرائیل و وجود دغدغه همیشگی بقا و موجودیت دولت یهود، باعث شده است که امنیت ملی در اسرائیل مترادف با امنیت نظامی باشد. ارتش همواره نقش مهم و اساسی در اداره اسرائیل داشته است و در طول 6 دهه از حیات اسرائیل سران و مقامات عالی سیاسی همواره دارای سوابق نظامی برجستهای بودهاند (یکی از ایرادات عمده به اولمرت و پرتز فقدان سابقه نظامی مشخص این دو نفر میباشد) با این تفسیر، جنگ و تهدید به جنگ همواره نقشی اساسی در شکلگیری و ادامه حیات در اسرائیل داشته است و بنابراین هدف تهاجم گسترده اسرائیل به لبنان و جنگ با حزبا... را نیز باید در این راستا تحلیل کرد.
2- جنگ اخیر نمودی از یک جنگ نامتقارن
جنگ 33 روزه حزبا... و اسرائیل را میتوان نمونهای از یک جنگ نامتقارن دانست. تهدیدات و جنگهای نامتقارن به ویژه پس از 11 سپتامبر از برجستگی خاصی برخوردار شدهاند.
یکی از ویژگیهای جنگ نامتقارن، تفوق و برتری یک طرف جنگ بر طرف دیگر و عدم تجانس و تعادل بین طرفین میباشد. شیوههایی که در جنگ نامتقارن استفاده میشود، شکآفرینی، مختل کردن اراده و ابتکار عمل دشمن میباشد که در جنگ اخیر مورد استفاده طرفین درگیر قرار گرفت. جنگهای نامتقارن دارای ابعاد مختلفی میباشند؛ عدم تقارن در این جنگها میتواند مثبت، به معنی استفاده بهینه از نقاط قوت و تواناییهای خود و یا منفی، به معنی استفاده بهینه از آسیبها و ضعفهای طرف مقابل باشد. همچنین عدم تقارن میتواند کوتاه مدت یا دراز مدت باشد که معمولاً در جنگها کوتاه مدت است.
جنگهای متقارن ممکن است کم خطر و یا پر خطر و با ریسک بالا باشند. همچنین ممکن است عدم تقارن مستقل یا مشترک باشد یعنی یک طرف در جنگ از همه شیوههای مرسوم و یا نامتعارف سود جوید. بالاخره، عدم تقارن میتواند مادی و یا روانی باشد، یعنی عدم تجانس به صورت فیزیکی و یا روانی و روحی باشد.
در جنگهای نامتقارن سه سطح مورد شناسایی قرار گرفته است:
1- سطح عملیاتی: شیوهها و ابزارهای مختلف و گوناگون در جنگ به کار گرفته شود که برای دشمن نامأنوس و نامفهوم باشد (جنگ چریکی میتواند نمونهای از عدم تقارن عملیاتی باشد)
2- سطح سیاسی و روانی: به کارگیری ابزارهای سیاسی و غیرنظامی برای کسب دستاوردهای نظامی که معمولاً به صورت مظلوم نمایی، قربانی شدن و جلب افکار عمومی (مانند بحث هولوکاست) نمودار میشود.
3- سطح نظامی: عدم تقارن در سطح نظامی به معنای به کارگیری استراتژیها و امکانات نظامی نامتقارن در جنگ است.
اشکال گوناگون جنگ نامتقارن:
1- عدم تقارن در شیوه به کارگیری و کاربرد مفاهیم عملیاتی
2- عدم تقارن از نظر تکنولوژی و تسلیحات بین طرفین جنگ
3- عدم تقارن از نظر عزم و اراده و تصمیم به جنگ
4- عدم تقارن هنجاری به معنای حاکم بودن ارزشها و باورهای متفاوت بر طرفین
با توجه به تعاریف و مفاهیم فوق، استراتژی حزبا... در جنگ 33 روزه را میتوان چنین مورد بحث قرار داد:
الف ) دفاع متحرک همه جانبه:
اصل بنیادین استراتژی حزبا... تحرک بود که این مسئله قدرت مانور حزبا... را افزایش میداد. اصول دفاع متحرک شامل تحرک، تکثیر و تکثر است. در جنگهای نامنظم نیروهای رزمنده در یک جا متمرکز نمیشوند و به سرعت در مناطق مختلف منتشر میشوند و آسیبپذیری ارتش کلاسیک را میتوانند افزایش دهند. در جنگ حزبا... و ارتش اسرائیل نیروها، ادوات و پایگاههای متحرک میتوانست کمبود نیروهای حزبا... را جبران کند و ضربه به سربازان اسرائیلی را شدت بخشد.
ب) جنگ فرسایشی:
در نگاه اول، طولانی شدن جنگ نمیتوانست به سود حزبا... باشد، اما با گذشت زمان و با توجه به سابقه درگیریهای اسرائیل و موفقیت ارتش اسرائیل در موفقیتهای نظامی در کوتاه مدت، گذشت زمان به ضرر اسرائیل تمام میشد.
ج ) نبرد اطلاعاتی
در جنگ اخیر، اسرائیل به دلیل ضعف در کسب اطلاعات درباره ظرفیتهای نظامی و عملیاتی حزبا... بسیار آسیبپذیر شد. در طول جنگهای ادواری اسرائیل و اعراب، غافلگیری یکی از اصول راهبرد استراتژیک اسرائیل قلمداد میشد. اما در جنگ اخیر، اسرائیل هم در آغاز جنگ و هم در محاسبه میزان توان موشکی و نظامی رزمندگان حزبا... دچار غافلگیری شد.
استراتژی اسرائیل به طور سنتی بر چند اصل استوار میباشد:
1- تکیه بر توان نظامی بالا (این موضوع یکی از اساسیترین رهبرهای دفاعی اسرائیل میباشد و سالانه 11 میلیارد دلار صرف بودجه نظامی میشود).
2- اصل بازدارندگی؛ اسرائیل از بدو تشکیل تاکنون و در طول جنگهای خود با اعراب چنین القا کرده بود که درگیری نظامی با اسرائیل برای طرف مقابل بسیار هزینهبر خواهد بود. تأکید تلآویو بر بازدارندگی نظامی متعارف و غیرمتعارف همواره مشهور بوده است. (سخنان اخیر اولمرت و اذعان غیر مستقیم وی به داشتن سلاح هستهای در این چارچوب قابل بررسی است).
3- اصل برتری فنآوری و برتری تسلیحاتی.
4- اصل حملات پیشدستانه؛ اسرائیل به دلیل فقدان عمق استراتژیک، همواره از این اصل بهره برده است. اسرائیل در جنگ 6 روزه ژوئن 1967 با حملهای پیشدستانه، مواضع ارتشهای مصر و سوریه را در ظرف چند ساعت منهدم کرد. حمله پیشدستانه متضمن غافلگیری است، زیرا در شرایط غافلگیری قدرت اراده تصمیمگیری و سازماندهی از طرف مقابل گرفته میشود.
5- اصل جنگ کوتاه مدت و حملات برقآسا؛ با نگاهی به روند جنگ 33 روزه حزبا... واسرائیل میتوان چنین استنباط کرد که این اصول سنتی برای موفقیت اسرائیل کاملاً ناکارا بود.
اسرائیل در آغاز جنگ هدف عمده از جنگ را چنین اعلام کرد. نابودی جزبا...، خلع سلاح مقاومت و عقب راندن حزبا...، به پشت رودخانه لیطانی.
با گذشت زمان و در پایان درگیریها، برتری فنآوری و تسلیحاتی اسرائیل به زیر سؤال رفت. اسرائیل به دلیل عدم استفاده از اصول سنتی (که در جنگهای گذشته از آن بهره میگرفت) بر روی اصل بازدارندگی متمرکز شد و با حملات شدید هوایی به نقاط مختلف لبنان سعی بر آن داشت تا حد امکان حزبا... را روبروی افکار عمومی لبنان قرار دهد.
علیرغم خسارات شدید به زیر ساختها و زیربناهای لبنان، تصویری که در محافل داخلی (در اسرائیل) و در سطح منطقه و نزد افکار عمومی دنیا ارائه شد، شکست هیمنه ارتشی بود که تا قبل از آغاز این جنگ داعیه شکستناپذیری داشت. این امر از نظر روانی اثرات سویی بر ارتش اسرائیل داشت. علاوه بر ناکامی اسرائیل در دستیابی به اهداف اعلام شدهاش، در آن سوی میدان، حزبا... موفق شد جایگاه بهتر و مناسبتری را برای خود ایجاد کند. به نظر میرسد در فضای پس از جنگ در اسرائیل (نسبت به قبل از جنگ) بر بازنگری در راهبرد امنیت ملی تأکید بیشتری به عمل میآید. اسرائیل در آینده به جای توسل به جنگ بر روی ساز و کارهای غیرنظامی و سیاسی تمرکز خواهد کرد (صلح و سازش، اعتمادسازی، دیپلماسی و دیگر اقدامات سیاسی در این چارچوب دنبال خواهد شد).
در این جنگ، ناکارایی سیستم ضد موشکی اسرائیل مشخص شد و حزبا... به راحتی توانست حدود 4000 موشک میان برد به مناطق شمالی اسرائیل شلیک کند. همچنین نیروی زرهی ارتش اسرائیل مورد سؤال قرار گرفت و بعد از جنگ تانک مرکاوا از سیستم خارج شد.
در فضای جدید منطقه، اسرائیل در تلاش برای ایجاد بازدارندگی پیرامونی است که هدف اصلی آن محدود کردن ایران و مواجهه با آن است. در استراتژی امنیت ملی اسرائیل تهدیدات نامتقارن از اهمیت ویژهای برخوردار خواهند شد.
3- تأثیرات و پیامدهای جنگ بر فضای سیاسی داخل اسرائیل
پس از استقرار دولت یهود در سال 1948 دولت تازه تأسیس تا سه دهه بعد از موجودیتش درگیر جنگ و جدل با همسایگان عرب خود بوده است. در دوره پس از جنگ جهانی دوم هیچ دولتی به اندازه اسرائیل تا این حد درگیر امنیت ملی خود نبوده است. اسرائیل طی شش دهه از حیات سیاسی خود همواره دغدغه بقا و نابودی خود را داشته است. اسرائیل پنج بار با همسایگان عرب خود جنگیده است و دو بار نیز با شورش و مقاومت فلسطینیها از درون سرزمینهای اشغالی مواجه شده است.
اسرائیل در تمام جنگهای ادواری خود با اعراب (بحران کانال سوئز 1956، جنگ 6 روزه 1967، جنگ اکتبر 1973 و حمله به لبنان در سال 1982) توانست معادله جنگ را ظرف چند روز با موفقیتهای قابل توجه نظامی به سود خود به پایان رساند. یکی از راهکارهای اسرائیل جلوگیری از شکلگیری همزمان دو درگیری در جبهه داخلی و جنگ با محیط پیرامونی بوده است.
فضای سیاسی اسرائیل طی سه سال گذشته و پس از ارائه طرح جنجالی آریل شارون به کلی دگرگون شد و تحولاتی که در نهایت به تشکیل حزب کادیما انجامید به اعتقاد تحلیلگران و ناظران امور اسرائیل به مثابه یک زلزله سیاسی در فضای داخلی اسرائیل بود.
شرایطی که باعث شکاف و انشقاق در جبهه راستگرایان اسرائیل شد، بسیار قابل توجه بود. حزب کادیما در ابتدای شکلگیری و در آستانه انتخابات پارلمانی سال گذشته میلادی دو شعار اصلی را سر لوحه کار خود قرار داد. اول، خروج از سرزمینهای وسیعی از کرانهغربی و دوم ادامه احداث دیوار حایل و الحاق چند شهرک پرجمعیت یهودی نزدیک خط سبز به خاک اسرائیل. کادیما با این شعار توانست با اکثریت نه چندان قوی در انتخابات مارس 2006 پیروز شود. با افول بیسابقه احزاب دست راستی و مذهبی این ایده تقویت شد که با توجه به تحولات رخ داده، افکار عمومی بیش از گذشته از جریانات و نیروهای افراطی و دست راستی دور و به سمت افکار و ایدههای چپ و میانه نزدیک شدهاند.
هدف هیأت حاکمه اسرائیل طی دهههای اخیر حفظ اسرائیل به عنوان «کشوری یهودی و دموکراتیک» و برنامه اصلی اسرائیل حفظ این موجودیت بوده است. (این مسئله در سیاستهای به ظاهر صلحطلبانه حزب کارگر طی دو دهه اخیر و انعقاد پیمانهای صلح مشهود بوده است).
با توجه به تحولات گسترده در سطح منطقه خاورمیانه (پس از 11 سپتامبر) و تلاش آمریکا برای تغییر در جغرافیای سیاسی منطقه و نیز تحولات سیاسی داخل اسرائیل و به چالش کشیده شدن افکار و ایدههای افراطی دولت اسرائیل تلاش میکرد راهبردهای امنیتی و سیاسی خود را با توجه به تحولات نوین منطقهای و شرایط جدید داخلی تدوین کند. در چنین شرایطی، اسرائیل تهدید قریبالوقوعی علیه امنیت سرزمینی خود از سوی اعراب احساس نمیکرد و مهمترین تهدید خود را ایران و نیروهای نزدیک به ایران (حماس و حزبا...) میدانست.
در چنین فضایی، اسرائیل سه استراتژی را دنبال میکرد: 1- عقبنشینی سرزمینی (با تعریف مرز) 2- جذب در محیط پیرامونی خود (یعنی اسرائیل به عنوان یک دولت نامتجانس از نظر فرهنگی، مذهبی و سیاسی تلاش میکرد، در فضای جدید خود را به محیط پیرامونی عربی- اسلامی نزدیک کند) 3- استمرار تفوق نظامی و اقتصادی خود در منطقه.
طی یک سال گذشته در فضای پیرامون اسرائیل دو تحول مهم اتفاق افتاد. حماس در انتخابات فلسطینیها پیروز شد و اسرائیل از جریانات و تحولات سیاسی داخل لبنان (پس از صدور قطعنامه 1559 و فشارها بر حزبا...) ناراضی به نظر میرسید و حزبا... همچنان به عنوان یک نیروی مهم و تأثیرگذار در لبنان، نقشآفرینی میکرد. اسرائیل نسبت به این جایگاه حزبا... احساس نگرانی میکرد.
با شروع جنگ بین حزبا... و اسرائیل در 12 ژوئیه، اسرائیل واکنش بسیار سخت و نامتناسبی را از خود نشان داد. مقاومت نیروهای حزبا... در جنگ 33 روزه قابل توجه و تأمل بود. حزبا... با پرتاب 4000 موشک میان برد به عمق خاک اسرائیل برای اولین بار موفق شد به عنوان یک نیرو و جنبش عربی – چندین شهر و شهرک اسرائیل (به ویژه بندر مهم واقتصادی حیفا) را در ترس، ناامنی و رکود فرو برد. همچنین حزبا... با توجه به ظرفیت بالای موشکی خود میتوانست در صورت تداوم جنگ حملات خود را ادامه دهد.
پس از صدور قطعنامه 1701 و پایان جنگ، نظرسنجیهایی که در اسرائیل منتشر شد، حکایت از انتقاد و نارضایتی افکار عمومی از عملکرد دولت و ارتش اسرائیل داشت. حدود 70% از پرسش شوندگان مخالف پذیرش آتشبس از سوی اسرائیل بدون آزادی دو سرباز اسیر و خلع سلاح کامل حزبا... بودند. اما از سوی دیگر اولمرت قطعنامه 1701 را یک پیروزی دیپلماتیک برای اسرائیل توصیف کرد و اجرای دقیق آن را به معنای محدودیت حوزه عملیاتی حزبا... و غیر نظامی شدن جنوب روخانه لیطانی، ایجاد امنیت در مرزهای شمالی و تقویت و بسط حاکمیت دولت و ارتش لبنان دانست. توجیهاتی که اولمرت و دولت تحت رهبری وی برای جنگ داشتند برای بخش بزرگی از افکار عمومی اسرائیل و به خصوص نیروهای دست راستی قانع کننده نبود. در نظرسنجیهای دیگری که منتشر شد، محبوبیت اولمرت نسبت به رقیب راستگرای خود نتانیاهو کاهش محسوسی را نشان میداد. اولمرت و پرتز که بدون هیچ گونه سابقه نظامی متصدی پست نخستوزیری و وزارت دفاع شده بودند، آماج حملات تند مخالفان قرار گرفتند. اولمرت در واکنش به فشار فزاینده بر روی خود و کادیما اعلام کرد که برنامه خروج اسرائیل از شهرکهای کرانه غربی را به حالت تعلیق در میآورد و برخلاف شعارهای اولیه حزب 700 واحد مسکونی (حد فاصل شهرک معال آدومیم و بیتالمقدس) احداث خواهد کرد.
با توجه به تحولات سیاسی فوق در مجموع، جنگ اخیر بین حزبا... و اسرائیل نمیتواند به طور کلی در رویکردهای امنیتی اسرائیل در خصوص تعیین مرزهای مشخص، تکمیل دیوار حایل و عقبنشینی از بخشهایی از کرانه غربی تا سال 2010 تأثیرگذار باشد. اگر چه در کوتاه مدت و در قبال فشار سنگین نیروهای مخالف، اتخاذ این گونه مواضع طبیعی به نظر میرسد. دولتهای اسرائیل در دراز مدت محکوم به دنبال کردن راهبرد خروج از قسمتهای وسیعی از کرانه غربی میباشند. سه موردی که قبلاً در تدوین استراتژی امنیتی اسرائیل در فضای نوین منطقهای به آنها اشاره شد، یعنی عقبنشینی سرزمینی، جذب در محیط پیرامونی و استمرار تفوق نظامی و اقتصادی پس از تحولات اخیر مورد بازبینی قرار خواهد گرفت.
اسرائیل فضای به وجود آمده پس از جنگ را برای تعامل با دولتهای منطقه نسبت به فضای مناسبتری قلمداد میکند. مخالفت کشورهای عربی تأثیرگذار با تحرکات حزبا... در فضای داخلی لبنان و جنگ با اسرائیل و ابزار آشکار مخالفتها با حزبا... و همسویی با ائتلاف رقیب این اطمینان خاطر را به اسرائیل بخشیده است که جنگ اخیر توانسته است به این راهبرد اسرائیل کمک کند.
در فضای پس از جنگ، میتوان گفت تفوق نظامی (از نظر روانی و تکنولوژیکی) اسرائیل نسبت به قبل از جنگ کاملاً به چالش کشیده شده است که این مسئله برای دولتمردان و افکا رعمومی اسرائیل بسیار نگران کننده است.
اگر چه سقوط دولت اولمرت و استعفا یا برکناری وی بعید به نظر میرسد، اما میتوان گفت کادیما، نوزاد سیاسی اسرائیل میتواند به قربانی اصلی تحولات اخیر در داخل اسرائیل تبدیل شود. تاریخ اسرائیل نشان میدهد که هر حزب یا گروهی که به گمان افکار عمومی و نیروهای سیاسی و مذهبی امتیازاتی را در قالب طرحهای ملی، عقبنشینی سرزمینی و ناکامیهای نظامی و سیاسی به طرف عربی دهد به پایان حیات سیاسی خود (مانند باراک) و یا پایان زندگی خود (به مانند رابین) نزدیک میشود.
4- نتیجه گیری
همانگونه که در بخشهای قبلی ذکر شد، اسرائیل در جنگ اخیر خود با حزبا... از لحاظ نظامی و سیاسی متحمل هزینههایی گردید. با تشکیل کمیسیون تحقیق علل ناکامیهای ارتش اسرائیل بررسی شد و در نهایت ژنرال دن هالوتز، رئیس ستاد کل ارتش، مجبور به استعفا گردید. پس از تحولات اخیر، اسرائیل در پی بازنگری در استراتژی خود میباشد، بدین معنا که استراتژی نظامی اسرائیل که بر ابعاد غافلگیری هوایی، برتری موشکی و تهاجم برقآسا زمینی استوار بود مورد بازبینی قرار خواهد گرفت. چند هفته پس از پایان جنگ، اولمرت وزارت تازه تأسیس امور استراتژیک را تشکیل داد که گفته میشود هدف اصلی آن بررسی موضوع «تهدید ایران» میباشد.
برخی از تحلیلگران جنگ اخیر را جنگی نیابتی قلمداد میکردند و نزاع اصلی را بین ایران و اسرائیل میدانستند. بدیهی است که این جنگ میتواند تأثیراتی را بر جایگاه و موقعیت ایران در سطح منطقه بر جا گذارد. با توجه به شرایط جدید منطقهای میتوان دستاوردهای حزبا... را چنین برشمرد:
1- اعتبار حزبا... در بین افکار عمومی منطقه افزایش یافت و دبیر کل حزبا... از محبوبیت خاصی برخوردار شد.
2- موقعیت حزبا... در لبنان با وجود فشارهای مستمر گروههای مخالف ارتقا یافت.
3- حزبا... توانست افسانه شکستناپذیری اسرائیل را در هم شکند.
4- حزبا... توانست شهرکهای اسرائیلی را آسیبپذیرتر از قبل نشان دهد و اسرائیل را برای شهروندانش ناامنتر کند.
اما از سوی دیگر علیرغم ناکامی اسرائیل در دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده خود، دولت یهودی توانست به یک ارزیابی مجددی برای تدوین راهبردهای امنیتی خود دست یابد. میتوان گفت:
1- اسرائیل از توان و قدرت حزبا... شناخت کافی به دست آورد و این امر میتواند اسرائیل را در حملات احتمالی در آینده یاری رساند (ارزیابی از انواع مختلف سلاحهای حزبا... اعم از ظرفیت و توان موشکی و ...)
2- اسرائیل موفق به ردیابی راههای پشتیبانی کننده حزبا... شد.
3- اسرائیل توانست مراکز و پایگاههای متعدد حزبا... را در جنوب از بین ببرد.
4- اسرائیل با نابودی زیرساختهای لبنان موفق به رویارویی بخشی از افکار عمومی لبنان با حزبا... شد.
5- اسرائیل با برجسته کردن نقش ایران و سوریه در این ماجرا، خطر ایران و سوریه در منطقه را پررنگتر نشان داد.
6- اسرائیل توانست شکاف بین نیروهای مختلف لبنانی (پس از جنگ) را تعمیق بخشد.
7- این جنگ و موفقیت حزبا... موقعیت کلی شیعیان در منطقه را بهبود بخشید که این خود میتواند در نتیجه افزایش شکاف بین دولتهای منطقه خاورمیانه به سود اسرائیل تمام شود و فضایی برای نزدیکی اسرائیل با برخی کشورهای عربی به وجود آورد.
8- جنگ اخیر باعث حمایت منطقهای و بینالمللی از دولت لبنان شد. دولت لبنان در اختیار نیروهای منتقد حزبا... میباشد.
9- با صدور قطعنامه 1701 حوزه فعالیت حزبا... در جنوب کاهش یافت و با حضور نیروهای UNIFIL و ارتش در مرزهای لبنان از حوزه مانور این جنبش کاسته شد.
10- اسرائیل با بازبینی و بازاندیشی در تاکتیکها و استراتژیهای نظامی و امنیتی خود میتواند بر نقاط آسیبپذیر خود بهتر احاطه پیدا کند.
شکست هیمنه نظامی ارتش اسرائیل، ارتشی که تا پیش از این تحولات از موضعی قدرتمندانه به خود و از موضعی تحقیرآمیز به اعراب مینگریست، مهمترین دستاورد حزبا... میباشد. اولمرت میتواند ادعا کند حزبا... محدود شده است و حاکمیت دولت لبنان بسط یافته است، اما واقعیت آن است که پس از جنگ اخیر به قول وزیر خارجه فرانسه، اسرائیل با بنبست سیاسی و نظامی در داخل مواجه شده است و حزبا... همچنان پایدار مانده است. در مجموع، میتوان گفت فضای سیاسی در اسرائیل دستخوش تغییراتی خواهد شد و اولمرت و کادیما برای پیشبرد برنامههای خود در آینده با چالشهایی مواجه خواهند شد. اما برنامهها و رویکردهای امنیتی خود را که مورد وفاق افکار عمومی نیز میباشد، دنبال خواهند کرد. تضعیف و یا تقویت نقش، تأثیرگذاری و جایگاه حزبا... در داخل لبنان به طور مستقیم میتواند بر استحکام و یا بیثباتی دولت اولمرت تأثیرگذار باشد. افزایش فعالیت نیروهای مخالف لبنانی در قالب جنبش 14 مارس و تأکید بر خواست گذشته خود مبنی بر خلع سلاح نیروی مقاومت میتو اند دولت اسرائیل را خشنود سازد. ضعف مدیریت دولت و عملکرد ارتش اسرائیل میتواند موضع نیروهای دست راستی را تقویت کند، اما احتمال حضور مجدد آنها در عرصه سیاسی و با انتخابات زود هنگام بعید به نظر میرسد.
نظرات شما عزیزان: